وادی معرفت

دروس معرفت شناسی که توسط استاد معظم جناب آقای محمد مهدی معماریان شرح گردیده است

وادی معرفت

دروس معرفت شناسی که توسط استاد معظم جناب آقای محمد مهدی معماریان شرح گردیده است

نفس را مشغول بدار
که اگر آن را مشغول نکنی
او تو را مشغول می کند

------------------------
با همه باش ولی بی همه باش .

با همه بودن بلحاظ اینکه مخلوق
خدایند و خداست دارد خدایی می کند.

بی همه بودن یعنی از جهت حدود و
قیودشان دوری جستن است که
انسان را برای دنیایشان می خواهند
و در محدوده حدودشان خطرناکند.



حضرت علامه ذوالفنون حسن زاده آملی (حفظه الله)

پیوندها

بسم الله الرحمن الرحیم

در این جلسه می خواهیم بیشتر در مورد ادراکات خودمان صحبت کنیم، که چگونه است که می بینیم؟ می شنویم؟ می بوییم؟

ما اشیایی را لمس می کنیم و از این لمس کردن چند چیز را به دست می آوریم . شما زمانی به یک شیء دست می زنید و می گوئید سرد و یا گرم است، به شیء دیگر دست می مالید و می گوئید نرم و یا زبر است، یا اینکه زمانی شما می گوئید یک شیء سنگین و یا سبک است، آیا همان حسی که سرما و گرما را حس می کند زبری و نرمی را حس و یا سنگینی و سبکی را حس می کند ؟ آیا قوه لامسه، قوای دیگری در زیر مجموعه خود دارد؟

قوه لامسه چون در همه بدن ما ساری و جاری است ما تصور می کنیم که همه این امور را یک قوه تشخیص میدهد. یعنی سردی و گرمی و یا زبری و نرمی و یا سبکی و سنگینی را به یک قوه نسبت می دهیم .

حس لامسه در همه بدن ساری است، اما این حس در قسمت هایی از بدن مانند سر انگشتان قویتر ولی در پاشنه پا و پشت دست و یا قسمت های دیگر بدن ضعیف تر است.

حس لامسه دریافتهای خود را به وسیله سلسله اعصاب به مغز می رساند . چون آن چیزی که درک می کند دست نیست چرا که اگر اعصاب این دست قطع شود دیگر هیچ چیزی را متوجه نمی شود پس وقتی ما یک شیء که داغ است دست می زنیم، سلسله اعصاب تحریک می شود و پیغام را به مغز می رساند . در جلسات قبل گفتیم که مغز ظرف ادراک نیست بلکه مغز واسطه ای برای ادراک است و نفس است که این داغ بودن را درک می کند .

اگر درست دقت کنیم ما احساس تحریک خودمان را درک می کنیم نه این شیء خارجی را .

 در مبحث تعریف علم گفتیم که حضور و یا حصول صورت و یا مفهوم شیء در نزد عالم . پس علم یا حضوری است یا حصولی . وقتی که شما به وسیله چشمتان یک چیزی را می بینید، یا به وسیله گوشتان یک چیزی را می شنوید، یا به وسیله لامسه یک چیزی را درک می کنید، این علم برای شما حاصل شده است . علم حصولی علمی است که از خارج برای ما حاصل می شود که به آن معلوم بالعرض می گوئیم .

ولی شما به خودتان علم دارید، به محبتی که در دل دارید عالمید، این محبت به علم حضوری درک می شود ، یعنی این محبت در نزد شما حاضر است . علم حضوری علمی است که از بیرون، چیزی برای ما حاصل نمی شود. معلومی که در نزد ما حاضر است معلوم بالذات می گویند .

برگشت علم حصولی به حضوری این است که وقتی شما یک شیء را در خارج درک می کنید باید صورت آن شیء در نزد شما حاضر بشود . حالا یکی آن شیء است که صورتش در نزد من حاضر شده و یکی هم آن شیء خارجی است . آن صورتی که در نزد من حاضر شده آنرا بصورت علم حضوری درک می کنم اگر چه بصورت قوای ظاهره برای من حاصل شده است که این برگشت علم حصولی به حضوری است .

وقتی ما یک شیء را که معلوم بالعرض است (در خارج ماست) را لمس می کنیم خود این شیء در نزد ما حاضر نمی شود بلکه صورت آن شیء در نزد ما حاضر می شود . بطور مثال وقتی شما این پارچه را لمس می کنید، اعصاب شما تحریک می شود و این تحریک اعصاب به مغز رسیده و شما در نفس آن را درک می کنید .

پس شما تحریک اعصاب را درک کرده اید، نه آن شیء خارجی را . اما چون آنچه را که من درک می کنم مطابق با آن شیء خارجی است، می گوئیم ما به این شیء علم داریم .

شما وقتی چیزی را می بینید، نور به اشیاء برخورد کرده و در چشم شما منعکس می شود. در پشت هر چشم رشته های عصبی وجود دارد که به هم می پیوندد و می شود یک رشته، به همین علت ما دو تا چشم داریم ولی اشیاء را یکی می بینیم . پیغام عصبی بواسطه سلسله اعصاب چشم به مغز می رسد و نفس بواسطه مغز اشیاء خارجی را درک می کند . آن چیزی که نفس درک می کند پیغام عصبی است نه آن شیء خارجی را .

شما وقتی چیزی را می بویید، اعصاب بینی شما تحریک شده و پیغام را به مغز می رساند و نفس بواسطه مغز آن بو را درک می کنید .

شما وقتی چیزی را می چشید، اعصاب مختلف زبان که شامل درک تلخی، درک شیرینی، درک شوری و درک ترشی شما تحریک شده و پیغام را به مغز می رساند و نفس بواسطه مغز آن مزه را درک می کند . لذا شما وقتی مریض می شوید این سیستم به هم می خورد و شما هر چیزی در دهان بگذارید احساس تلخی و بد مزگی می کنید .

پس ما در ادراکات خودمان، تحریکات عصبی را درک می کنیم نه اشیاء خارجی را .

حضرت رسول (ص)  در دعایی می فرمایند : «اللهم ارنی الاشیاء کما هی» (خداوندا! اشیاء را آن‌گونه که هست به من نشان بده) عوائداللئالی، ج4، ص132

در این دعا معلوم می شود که ما اشیاء را آنگونه که هستند درک نمی کنیم .

در نفس ما قوه ای به نام قوه خیال هست که صورتگری و یا ادراک صور مجرد از ماده می کند و انواع و اقسام صورتها را در خودش به وجود می آورد . گفتیم که وقتی ما یک ساختمان سه طبقه را خیال می کنیم، نه این ساختمان در مغز من است و نه در خارج من که بتوانم با چشم ظاهری آنرا ببینم . این صورتها کجا هستند؟ و من چگونه آنرا درک می کنم ؟

قوه خیال مجرد از ماده است و صورتها را درک می کند، این قوه یکی از شئونات ذهن است . ذهن به معنی مغز نیست . ذهن همان است که همه این معانی در او حاضر می شوند .

وقتی ما خواب می بینیم، آن صورتهای در خواب در قوه خیال ما واقع شده است . این قوه خیال بقدری وسعت دارد که آسمان و زمین در آن جای می گیرد .

ما قوه دیگری به قوه واهمه داریم که معانی جزئی را درک می کند . وقتی که کسی به پشت دست خودش می زند، شما معنایی از حرکات این دست متوجه می شود که این شخص با این حرکات تأسف می خورد و ناراحت است . شما این معنا را فهمیدی که، این شخص ناراحت است، این غیر از دیدن است . وقتی از صورتی پی به یک معنایی می برید و آنرا درک می کنید بوسیله قوه وهم است .


علیرضا مترصد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی